کد مطلب:109081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

خطبه 159-در بیان عظمت پروردگار












[صفحه 55]

خطبه الاسوه فرمانش حكم لازم است و موافق مصلحت و خوشنودیش ایمنی و رحمت است حكم می كند به دانائی و عفو می كند از روی علم پروردگارا تو را است ستایش بر آنچه می گیری و می دهی بر آنچه بهبودی می بخشی و مبتلا می سازی ستایشی باشد پسندیده ترین ستایشی برای تو و درستترین ستایش به سوی تو و برترین ستایش نزد تو ستایشی كه پر سازد آنچه را كه آفریدی و برسد به آنچه اراده كردی ستایشی كه پنهان نشود از تو و محبوس نباشد نزد تو ستایشی كه بریده نشود شمار آن و فانی نگردد زمان گستردگی آن پس نیستیم بدانیم حقیقت بزرگی تو را مگر این كه ما میدانیم تو زنده قائم به ذات خود فرانمی گیرد تو را خواب سبكی و نه خواب سنگینی نرسید به سوی تو اندیشه ای و درك نكرد تو را دیده ای درك نمودی بینائیها را و شمردی عمرها را و فراگرفتی پیشانیها و قدمها را و چه چیز است آنچه می بینیم از خلق تو و تعجب می كنیم برای آن از توانائی تو و بیان می كنیم آن را از بزرگی پادشاهی تو و آنچه پنهان شده از ما از آن و قاصر است دیده های ما از آن و بازایستاده عقلهای ما نزد آن و مانع شده پرده های غیبها میان ما و میان آن بزرگتر است پس هر كس فارغ سازد دل خود را و به كار ب

رد فكر خود را تا بداند چگونه به پا داشتی عرش خود را و چگونه آفریدی خلق خود را و چگونه نگهداشتی در هوا آسمانهایت را و چگونه گسترانیده ای بر موج آب زمینت را برگردد دیده اش وامانده و عقل او مقلوب و گوش او حیران و اندیشه او سرگردان

[صفحه 56]

ادعا می كند به گمان خود كه او امید می دارد خدا را دروغ گفت به خدا سوگند چگونه است حال او ظاهر نمی شود امیدواری او در عملش هر كس امیدوار است شناخته می شود امیدواری او در عملش مگر امیدواری خدا پس آن غیر خالص است و هر ترس مسلم است مگر ترس خدا پس آن نادرست است امید می دارد خدا را در بزرگ و امید می دارد بندگان را در كوچك و می دهد بنده را آنچه را كه نمی دهد آن را به پروردگار پس چگونه است شان خداوند كه بزرگست ستایش او كوتاهی می شود به او از آنچه كرده می شود برای بندگانش آیا می ترسی كه باشی در امیدواریت برای او دروغگوی یا باشی نمی بینی او را برای امیدواری شایسته و همچنین اگر او بترسد از بنده ای از بندگانش می دهد بر او از ترسش آنچه را كه نمی دهد آن را به پروردگارش پس قرار داد ترس خود را از بندگان نقد و ترس خود را از آفریننده اش نسیه و وعده و همچنین است هر بزرگ باشد دنیا در دیده اش و بزرگ نماید موقعیت آن از دلش برگزید آن را بر خدا و بریده شود از خدا به سوی او و برگردد بنده باشد برای آن

[صفحه 56]

و به تحقیق بود در پیامبر خدا صلی الله علیه و آله كفایت كننده برای تو در پیروی نمودن و راهنمائی كردن برای تو بر نكوهش دنیا و عیب آن و زیادی رسوائیهای آن و بدیهای آن آنگاه كه گرفته شد از او خواستنیهای آن و مهیا شد برای غیر او جوانب آن و بازگرفته شد از نوشیدن شیر آن و دور شد از زینتهای آن و اگر خواستی دوباره پیروی نمائی به سوی كلیم خدا صلی الله علیه وقتی كه می گفت پروردگارا من برای آنچه فروفرستی به سوی من از خیر محتاجم به خدا سوگند نخواست از او مگر نانی بخورد آن را زیرا او می خورد سبزی زمین را و به تحقیق سبزی گیاه دیده می شد از نازكی پوست درون شكمش برای لاغری او و كمی گوشت او و اگر بخواهی بار سوم پیروی كنی بداور صلی الله علیه صاحب مزمارها و خواننده اهل بهشت به تحقیق می بافت زنبلهائی از برگ خرما با دست خود و می گفت به هم نشینان خود كدامیك از شما كفایت می كند مرا فروختن آن را و می خورد نان جو را از بهای آن و اگر خواستی می گوئی در عیسی پسر مریم علیه السلام به تحقیق بالش قرار می داد سنگ را و می پوشید جامه زبر را و می خورد طعام درشت را و بود خورش او گرسنگی و چراغ او در شب ماه و گرم شدن او در زمستان جاهای

طلوع آفتاب در زمین و جاهای غروب آنها و میوه او و گیاه خوشبویش آن بود كه می رویاند زمین برای چهارپایان و نبود او را زنی به فتنه اندازد او را و نه فرزندی اندوهگین سازد او را و نه مالی مشغول سازد او را و نه طمعی خوار سازد او را مركب او دو پایش بود و خدمتگزار او دو دستش بود

[صفحه 57]

پس پیروی كن به پیامبر خود نیكوتر و پاكیزه تر صلی الله علیه و آله زیرا در او سرشتی است برای كسی كه پیروی نماید و لیاقت انتساب برای كسی كه نسبت خود را به او بدهد و دوستترین بندگان به سوی خداوند پیروی كننده است به پیامبر خود و دنبال كننده اش نشانه او را شكست دنیا را شكستنی و توجه نكرد به آن به گوشه چشمی و لاغرترین اهل دنیا بود از نظر تهیگاه و گرسنه ترین آنها بود از نظر شكم نشان داده شد بر او دنیا پس ابا كرد از قبول كردن آن و دانست كه خداوند پاك دشمن داشت چیزی را پس او دشمن داشت آن را و حقیر داشت چیزی را پس او حقیر داشت آن را و كوچك شمرد چیزی را پس كوچك شمرد آن را و اگر نمی بود در ما مگر دوستی ما آنچه را كه دشمن داشته آن را خداوند و پیامبر او و بزرگ داشتن ما آنچه را كه كوچك شمرد آن را خداوند و پیامبر او همانا كفایت می كند آن را از نظر دشمنی با خدا و سپرپیچی كردن از فرمان خدا به تحقیق پیامبر صلی الله علیه و آله غذا می خورد بر زمین و می نشست مانند نشستن بنده و می دوخت با دست خود كفش خود را و وصله می زد به دست خود جامه خود را و سوار می شد بر الاغ برهنه و سوار می كرد دیگری را در پس خود و می بود پرده در ب

ر در خانه اش و می بود در آن صورتها می گفت ای فلانه به یكی از زنان خود پنهان كن آن را از من زیرا من هرگاه نگاه می كنم به سوی آن یاد می كنم دنیا و زینتهای آن را پس روگردانید از دنیا به دل خود و میرانید یاد كردن آن را از نفس خود و دوست داشت كه پنهان شود آرایش آن از دیده او تا فرانگیرد از آن لباس فاخری و اعتقاد نكند آن را ثابت و امید ندارد در آن ماندن را پس بیرون كرد آن را از نفس و بیرون راند آن را از دل و پنهان نمود آن را از دیده و همچنین هر كس دشمن دارد چیزی را دشمن دارد اینكه نگاه كند به سوی آن و اینكه یاد شود نزد او

[صفحه 58]

و به تحقیق بود در پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چیزیكه راهنمائی می كند تو را بر بدیهای دنیا و عیبهای آن چه اینكه گرسنه شد در آن با خواص خود و دور گراینده شد از او زینتهای آن با بزرگی منزلت او پس باید نگاه كند نگاه كننده به خرد خود آیا گرامی داشت خداوند محمد را با این یا او را خوار داشت پس اگر بگوید خوار داشت او را پس دروغ گفت سوگند به خدای بزرگ و آورد افترای بزرگ را و اگر بگوید عزیز داشت او را پس باید بداند كه خداوند خوار گردانیده غیر او را از جهت اینكه گسترانید دنیا را برای او و دور داشت آن را از نزدیكترین مردم از او پس پیروی كند پیروی كننده به پیامبر خود و دنبال كند نشانه او را و درآید به جای درآمدن او و گرنه ایمن نباشد از هلاكت زیرا خداوند قرار داد محمد صلی الله علیه و آله را نشانه برای قیامت و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از كیفر بیرون رفت از دنیا شكم تهی و وارد شد به آخرت سالم ننهاد سنگی بر روی سنگی تا درگذشت به راه خود و اجابت نمود دعوت كننده پروردگارش را پس چه بزرگ نمود نعمت خداوند را نزد ما هنگامیكه نعمت داد او را به ما پیشرو پیروی می كنیم او را و پیشوائی كه گام می نهیم در پی او به خدا س

وگند پینه زدم این جبه خود را تا شرمنده شدم از وصله زننده آن و به من گفت گوینده آیا دور نمی اندازی آن را از خویش گفتم دور شو از من صبحگاه ستایش می شوند رهروان شب


صفحه 55، 56، 56، 57، 58.